باید بگم توی انواع و اقسام آدمایی که تا الان دیدم(که البته در نوع خودش خیلی کم بوده:) )؛ مزخرفترینها، اونایی بودن که هی تضییع حقوق افراد رو با سناریوهای ساختگی و فرضی، میکنن توی چشم آدم. مثلا بگی پنجره رو باز کنیم هوای تازه بیاد هم، اینا میگن: نه!!! حق اونایی که نمیخوان هوای تازه به کلههاشون بخوره ضایع میشه.
یعنی میخوام بگم بعضی وقتا سعی کردن زیاد برای رعایت عدالت خودش نهایت بیعدالتی محسوب میشه.
بعضی وقتا از دل و جون میفهمم که حتی بعضی از رذائل اخلاقی آدما هم جنبههای مثبت زیادی داره.
اهان یه چیز بیربطی یادم اومد، که به نظر خودم گفتنش شاید خیلی زشت باشه ولی میگم. استادای آقا خیلی بهتر از خانما نحوه مدیریت کلاس و دیسیپلین کاریشون رو بلدن. جدیدا یه استاد خانم دارم که کاملا از قیافهاش هر چی که توی ذهنشه تابلو و مشخصه :) یعنی فرقی که بین بچهها میذاره خیلی خیلی تابلو هستش و چقدر زیاد، وراجها و تعریفکنندهها رو دوست داره. البته این شاید ناشی از احساسات و عواطفشون باشه ولی اساتید آقا معمولا نمیذارن کار به اینجاها بکشه و اون حال و هوای خشک کلاسشون رو بیشتر دوست دارم. معمولا شوخیهاشون هم خیلی آکادمیک و ریز و بهجاست.