نشخوارگاه ذهنم :)

می نویسم که نوشته باشم :)

نشخوارگاه ذهنم :)

می نویسم که نوشته باشم :)

  • ۱
  • ۰

میخوام راستش رو اعتراف کنم. اعتراف به جنبه‌های منفی که خب همه ترجیح میدن پنهانش کنن چون حتی گفتنش رو هم قبیح میدونن که البته یه جوری هم هست.

احساس میکنم ریشه‌ی دورویی از ترس میاد، البته برای من از خامی هم میاد. ترس از اینکه طرف مقابلم از دستم ناراحت بشه، هر چند باهاش تعاملی ندارم و ناراحتی و خوشحالیش سود و ضرری برام نداره. نمیدونم چطور بگم، وقتی کاری رو که طرف کرده و ازش عصبانی هستم رو به روش بیارم برام سخته.

دارم تلاش می‌کنم صاف و پوست کنده حرفم رو به بقیه بزنم. اما باید با ادبیات مناسب حرفم رو نرم‌تر کنم و خشونت به خرج ندم. با اینکه واقعا از دستشون عصبانی هستم. میدونم پیدا کردن اون ادبیات ملایم که توش حس همدلی همراه با بروز ناراحتی و عصبانیت از اینکه طرف کم کاری کرده و بارش رو انداخته روی دوش بقیه، سخته. نمیتونم بگم.

در نهایت یا میمونه توی دلم یا با کارهای بچگانه بروز پیدا میکنه.

  • ۰۲/۰۷/۲۵
  • la_adri 100

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">