خب، من هنوز سر خوابگاه گرفتن مسئله دارم و این شده تنها دغدغه این روزهام، شاید اگه به کسی بگم و از بالا بهش نگاه کنه، به نظر خیلی پیش پا افتاده بیاد، ولی خب من واقعا در رنج و عذابم. از کارام جا موندم دیگه.
برای حل کردنش کل سلسله مراتب اداری رو طی کردم و از پایین ترین مسئول پذیرش تا مدیر کل خوابگاه و معاونت دانشجویی و ... رو دیدم. همهشون میگن بله حق با شماست و همونجا تموم میشه، فقط همین رو بلدن.
برخوردهای خیلی زنندهای توی این ساختار اداریشون دیدم. از همه چیز دل چرکین شدم. وقتی دوستام رو میبینم که با همین شرایط من توی دانشگاههای دیگه وضعیت خیلی خوبی دارند و مسئله خوابگاه براشون همون اول ترم حل شد؛ از همه چیز متنفر میشم.
خاک بر سر من که خودم رو انداختم توی این دانشگاه بی در و پیکر که فقط اسم و شکل قشنگی داره.
دارم به طور جدی به اپلای فکر میکنم.
پ.ن: دوستام توی دانشگاه میگن به استاد یا مدیر گروهمون بگم با یه تلفن حلش میکنن اما خودم دوست ندارم این کار رو کنم. از گفتن مسائل شخصیم به استادا شرمم میاد و ترجیح میدم خودم بیوفتم دنبال کاراش، میخوام ببینم خودم میتونم به حقم برسم یا نه.
نمی تونم به کسایی که قراره توی مسائل تخصصی ازشون مشورت بگیرم در مورد مسائل شخصیم حرف بزنم.
اونجوری تا آخر پروسه تحصیلی روم نمیشه باهاشون برخوردی داشته باشم.
این چت هوش مصنوعی اسکایپ میگه باید با استادت صادق باشی چون مسئله خوابگاهت تاثیر مستقیم روی تحصیل و پژوهشت میذاره :)))