امروز انقدر ژانگولر بازی درآوردم و هی دستم رو میذاشتم روی اپن و خودم رو میکشیدم بالا و روی هوا حرکت دوچرخهوار و اداهای ژیمناستیک درمیآوردم که الان جفت دستام زور نداره و به حالت خیلی بدی درد میکنه :(
تمرینام رو تحویل ندادم که خیلی مبارکه.
مقالهها رو نخوندم، زبان هم برای تعیین سطح نخوندم، هیچ کاری نکردم.
با بچه داداشم گروه میشدم کالاف بازی میکردم، فیلم میدیدم، اولای عید مهمون زیاد داشتیم و برای اینکه تا ۵ام هیچ کاری نکردم به خودم حق میدم اما دیگه بعد اون توجیه نداره. از امروز صبح فقط درس درس درس، زبان زبان زبان ... درس خوندنی زندگی برام قشنگتر و قابل تحملتر میشه. اگه امروز درس نخوندم میام اینجا oversharing میکنم.
بازیهای گوشیم رو هم پاک کردم دیگه.
بخور و بخواب و الافی تمام گشت و به خاطر رسید عید ...
یه اخلاق بدی پیدا کردم، چندین ساله البته، خیلی هر هر میخندم، ادای خوشحالا رو زیاد درمیارم و نسبتا توی هیچ موقعیتی جدی نیستم و نیشم بازه حتی وقتی از درون ناراحت و پوکیده باشم. کاش امسال این اخلاقم رو درست کنم. جدی بشم، خیلی جدی و خشن. از این آدمایی که از ده فرسخی برج زهرمار بودنشون حس میشه. اونجوری بیشتر دوست دارم. از اینا که مثلا با من حرف نزنید، من همین الان چندنفر رو کشتم اومدم اینجا :)
- ۰۳/۰۱/۰۹