دوباره مورد هجوم حس بی کفایتی و به درد نخوری و ابله بودن قرار گرفتم.
و اطرافیانم هم توی این وضعیت اسفناکم شریک هستند.
برای آدمی مثل من که یه قدم میخواد برداره فکر میکنه نکنه اشتباه باشه، میره نظر آدمای توی این کار رو میپرسه، اینکه کارش گیر یکی باشه که توجهی نمیکنه خیلی دردناکه.
باز برگشتم به اون نقطه که چقدر چیزایی که برای من مهمه همیشه یه گوشه اش گیر میکنه دست یکی که اصلا براش مهم نیست.
میخوام از شدت گریه کردن بمیرم، فعلا همین.
- ۰۲/۰۶/۰۲